نوشتاری بر کاسه گردانی ...

ساخت وبلاگ

بی تردید دوستان این غزل زیبای رند شیراز خواجه هزار آواز را خوانده و لذت برده اند . غزلی سرشار از ناگفته ها و گلایه های روزگار جوانی حافظ . روزگاری که به دستور امیرمبارزالدین محتسب در میخانه ها بستند و خم های شراب را بر سر گذر ها به سنگ کوبیدند .  این غزل سوگنامه خواجه است در اعتراض به خشک ذهنی انسان های پیرامونش . روزگاری که امیر محتسب به تحریک ریشداران متعصب و کور دل زمانه خویش در میکده ها را می بندد و در خانه روی و ریا را می گشاید . خواجه با سلیح قلم به آورد محتسبی نادان می رود و با ابیاتی ناب و تلخ بر وی و اندیشه های وی می تازد .و این خود بی تردید نشانی از شجاعت و شهامت ذاتی حضرت اوست . اگر رخصت فرمایید ، قبل از هر چیز معنای ظاهری شعر را با هم مرور می نماییم . 

* چـه کـسـی از دل خــونین عــاشـقـان خـبــر دارد ؟ چــه کـسـی قــرار است تــاوان خـــم هـای شـکـسـته و شــراب هـای بـر زمـین ریخته را باز پس دهد ؟* نـــرگـس با آن چـشـمــان خـمــار و مست اگــر سـر از گــل به در آورد می بایست از چـشــمان خـمــار مـی نـوشـان شرمنده باشد .   * بی شک چیزی جز شراب ، ما را با حکمت و حقیقت آشنا نخواهد ساخت . حافظ اشاره رندانه ای دارد به حکیم و فیلسوف یونانی " دیوژن " که به اعتقاد عوام خم نشین بوده و در خم شراب می زیسته است .* هر کس چونان لاله  کاسه گدایی گردانید ، از این ستم و جوری که بر خود روا داشته چهره اش را به خون شرم  و خجلت خضاب خواهد کرد .* غنچه ی دلم هرگز بی بوسیدن و بوییدن لبهای سکر آور شراب شکوفا نخواهد شد . * از ناله های چنگ به سـتوه آمده ام.تار و پودش را ببرید تا دیگر مویه نکند . * اگر عمرمجال دهد دوباره روزی خواهد رسید که بتوان گرد خمخانه طواف نمود .

 

چندی پیش با یکی از شاعران شایسته شهر جناب آقای اسماعیل حکمتی 1 این غزل را می خواندیم و هر یک به اقتضای عقل ناقص و اندیشه ی نارس خویش بر سر معنا و مفهوم آن جدل می کردیم .در ابتدا آنچه از غزل بر می آید همان شکواییه خواجه است از یبوست اندیشه های امیر مبارزالدین و اطرافیانش . وقــتـی در غــزل دقــیــق مــی نـگـــری در می یابی ، ابیات به فراخور حال خویش هرکدام در جای خود به خوبی نشسته اند . کلام و درونمایه به شایستگی با هم ارتباط دارند و این درونمایه به خوبی توانسته است ذهنیات شاعر را به مخاطب منتقل سازد . نکته ای که باقی می ماند ،  بیت چهارم و ثقل ترکیب کاسه گردان است که انسان کنجکاو را قلقلک می دهد :

هر که چون لاله کاسه گردان شد

زین جفا رخ به خون بشوید باز .

 قبل از گسترش دامنه بحث بد نیست ابتدا به معنا و مفهوم ترکیب کاسه گردان و همچنین نحوه ی استفاده از آن در آثار شاعران پیشین نگاهی بیاندازیم.

 

لغتنامه دهخدا : کسی که با کاسه ی گدایی بتکدی پردازد .

فرهنگ معین : کسی که کاسه ای را بالای چوبی قرار دهد و تند بچرخاند .

***

مولانا : بر سر خوان‌های روحانی که پاکان شسته اند

مر تو را هم کاسه گرداند بدان پاکان صیام

 ***

خاقانی : در طریق کعبه ی جان چرخ زرین کاسه را

از پی دریوزه جای کاسه گردان دیده‌اند

***

به خوان دهر چون دولاب یابی کاسه ‌ها شسته

که بر دولاب گردون هست کارش کاسه گردانی

***

صد ساله غم است شرب یک روزه

دهر است کمینه کاسه گردانی

از کیسه ی او خطاست دریوزه

در کوزه نگر به شکل مستسقی

***

دمادم از حباب آن آب برکف کاسه ای دارد

که نزد همت خسرو نماید کاسه گردانی

***

بی تردید ابیات بالا صرفا به معنای گدایی و تکدی گری " کاسه گردانی " پهلو می زنند . نه تنها ابیات مذکور بلکه در جای جای اشعار پیشینیان هرگاه به این ترکیب بر می خوریم اولین معنایی که به ذهن متبادر می گردد همانا معنی گدایی است . با مراجعه به تفاسیر مراجع معاصر همچون استاد پرویز خانلری و استاد خطیب رهبر از نیز مشاهده می نماییم که این بزرگواران نیز بیت مذکور از حافظ را همینگونه معنی نموده اند . یعنی هر کسی چون لاله کاسه گدایی بر دست گرفت باید از خجالت چهره به خون خضاب کند . اما سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که : حضرت حافظ با چه برهان و منطقی صفت گدایی را به لاله اتلاق کرده است آن هم لاله ای که در ادبیات کهن ما نماد و نشانه ی عاشق داغدار می باشد . آیا براستی منظور خواجه چنین بوده و یا مراجع ما بی تفاوت و سرسری از معنای حقیقی این بیت در گذشته اند ؟

به قول سرکار خانم اخوان طاهری 2 دوست عزیز و ادیبم : این نیز از هنر حضرت است که با گذشت قرن ها هر مخاطب حکایتی به تصور کند و معنای جداگانه ای را در می یابد . از شما چه پنهان این بیت روزهای متمادی ذهنم را به خویش مشغول ساخته و عنان قرار از کفم ربوده بود . چاره را در تحقیق و پرسش یافتم که شخصا نادانستن را عار مــی دانــم نه پــرسیـدن را . از اساتید و بزرگان پیرامون به تحقیق برخــاستـم و نـتـیـجه ایــن شــد کـه خــواهید خــواند . در ابـتـدا از پـــیــرمــرد اهل دلی علیداد صفرنژاد 3 نام معنای این بیت را جویا شدم . ایشان فرمودند : کاسه گردانی همانا اشارت بر بازیگردانی لوطیانی دارد که کاسه ای را بر نی می چرخاندند و اسباب طرب مخاطبین را فراهم می ساختند . علیداد بیت را اینگونه معنا نمود که هر کسی چون لاله وجود خویش را در اختیار دیگران قرار داد از این جفایی که به خود می نماید باید چهره اش را به خون خضاب کند . از آنجا که جوابی در خــور کنـجـکــاویم نـیـافـتـم دست به دامــان اســتــاد عــزیــز تر از جانم محمدرضا بناییان 4 شدم . ایشان فرمودند . بی شک شاعران گذشته همچون حضرت حافظ بر خلاف شاعران امروز بیشتر رهرو عینیات بوده اند تا ذهنیات . لاله را در ذهن مجسم نمایید . شکل ظاهری و رنگ رخساره ی  لاله به جام شرابی  می ماند که واژگونه و گردان است . حال اینک لاله رخ از آفتاب و خورشید تابیده است . پس هر کو کاسه معرفتش را از نور  ( به تصور من حقیقت و معرفت محض ) برگرداند باید از این جفایی که بر خود داشته چهره را به خون بشویاند .

استاد ارجمند حیدر علی طالب پور 5 نیز با اندکی تفاوت همین رای را تایید نمودند که هر کس کاسه خود را از عشق تهی ساخت به خود جفا روا داشته است .
استاد گرانقدر بهمن رافعی 6 نیز این بیت را اینگونه تفسیر نمودند که : لاله در این بیت نشان از ساقی مجلس عاشقان داغدار است  . حال اینکه اگر لاله به جای دور گردانیدن کاسه می آن را بر گرداند و عاشقان را از این نعمت راستین بی بهره سازد می بایست چهره را به خون شرم و حیا خضاب سازد . استاد بهرام مشیری 7 نیز طی مکاتبه ی اینترنتی که با ایشان داشتم اذعان فرمودند : هر عاشق داغدیده ای که از مستی شراب دوری گزیند و خود را محروم سازد به خویش ظلم نموده و باید چهره ی خود را به شرم و خجالت خضاب نماید .
اســتــاد ارجـمـنـد واروژ آوانـســیـان 8 دوسـت مـحـقـق ارمـنــی نـیـز در این راستا فرمود : لالــه رنـگ قــرمز خــویش را از خـجــالت بــرگــردانــدن کــاسه ی شراب به ارمغان برده است . ( او نیز اشاره به لاله های واژگونه دارد )
 چیزی که ملموس است و جای تحسین و تعجب دارد رنگ رنگ بودن آراء و نظرات اهالی وادی ادب است که هر کدام در عین صحت ناسخ دیگری هستند . در ادامه ندانستن هایم به راهنمایی همکار و دوست فرهیخته ام حمدالله خلیلیان 9 به  تصحیح پر هیاهوی احمد شاملو برخوردم  . چنانکه ایشان این بیت را اینگونه ضبط و ثبت نموده بودند :

هر که چون لاله کاسه گردان نیست

زین جفا رخ به خون بشوید باز

و این خود حکایتی دیگر است . اگر حواشی تصحیح شاملو را نادیده بگیریم  و فارغ از جبهه گیری های مرسوم دوستداران حافظ این ثبت و ضبط را نیز به عنوان نظر اهل ادبی قبول نماییم خواهیم دید داستان به کل رنگ و بوی دیگری به خود می گیرد . کاسه گردانی که تا به حال یک صفت مذموم به شمار می رفت اینک معنایی مثبت به خود می گیرد . شاملو می گوید : هر کس چون لاله در بزم عاشقان کاسه گردانی و مجلس آرایی ننماید ، باید رخ خویش را به خون شرم و حیا خضاب کند . حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل .

چیزی را که می توان با جرات اذعان نمود ، ذکر این مطلب است که بی شک ؛ گمان حافظ از آوردن ترکیب کاسه گردان در این غزل نه گدایی و سائلی بلکه اشارتی رندانه بوده است به آن روی سکه ی عاشقی و رسم عاشقی . حقیقت هر چه باشد و هرکدام از این مفاهیم و تفاسیر هم که به واقعیت نزدیکتر باشند ، یک نکته آشکارغیر قابل انکار است ... شعر حافظ ؛ گویی آیینه ای است تمام نما از وقایع و حقایق تلخ روزگار خویش . یکی از بنیادی­ترین مبانی اندیشه ی حافظ مبارزه با ریا و نفاق و تظاهر و دروغ است. این نبرد در سرتاسر دیوان او مشهود و قابل لمس است . حافظ اندیشمندی برخاسته از اجتماع زمان خود است ، انواع دردها و معضلات اجتماعی را می شناسد. حافظ گرچه خود موقعیت اجتماعی مناسبی داشته ولی هرگز در بند خویش خواهی و زیاده طلبی نبوده و پیوسته ناقد ارزش های والایی بوده است كه به دست سالوسان بی پدر و مادر زمانه خود    ( که در این زمانه نیز کم نیستند ) به  آلایش كشیده شده اند .  

پ . ن : از دوستان خواهشمندم نظرشان را در مورد این بیت ذکر نمایند .

پ . ن 2 :  به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد

گلیم بخت کسی را که بافته اند سیاه

1 : اسماعیل حکمتی شاعر

2 : سرکار خانم اخوان طاهری از مدرسین و شاعران عالیقدر بروجن .

3 : علیداد صفر نژاد ؛ از شاعران خوب و در عین حال عزلت گزدیده بروجن .

4 : محمد رضا بناییان : ادیب ، محقق و مدرس ادبیات

5 : حیدرعلی طالب پور ؛ شاعر فرهیخته و پدر شعر محلی بروجن .

6 : بهمن رافعی ؛ شاعر عالیقدر ، ادیب ، محقق و مدرس سینما و ادبیات .

7 : بهرام مشیری ؛  محقق ، نویسنده و مجری برنامه ی سرزمین جاوید .

8 : واروژ آوانسیان ؛ شاعر فرهیخته و محقق ادبیات ارمنستان

9 : حمدالله خلیلیان ؛ از محققان و ادب دوستان فرهیخته شهر

 

تقدیم به تو که دوری از من همانقدر که از رگ گردن به من نزدیکتری...
ما را در سایت تقدیم به تو که دوری از من همانقدر که از رگ گردن به من نزدیکتری دنبال می کنید

برچسب : نوشتاری, نویسنده : fallgoosh بازدید : 175 تاريخ : شنبه 6 آبان 1396 ساعت: 17:26